تابستان 1359 اختلاف رئیس جمهور و مجلس در ایران برای تعیین نخست وزیر
و بعد کابینه دولت اوج گرفت . هم زمان گزارشهای از تحرکات مرزی عراق خبر می داد
اما کسی باور نمی کرد که اینها نشانهای جنگ باشد .
سردار همدانی از مدافعان کردستان در ماههای قبل از جنگ می گوید: «عراقی
ها گاهی با آتش توپ و خمپاره پاسگاههای ما را می زدند ؛ گاهی هم عوامل بومیشان
داخل می آمدند و در جاده ها مین گذاری می کردند . کار بچه های ما شده بود خنثی
کردن مین » .
24 مرداد 1359 فرماندهان ارشد عملیاتی ارتش و سپاه در مناطق غرب و
شمال غرب کشور در اتاق جنگ لشکر 81 زرهی کرمانشاه جلسه ای بسیار مهم با بنی صدر و
مشاوران نظامی اش برگزار کردند . فرماندهان از تحرکات گسترده سپاه دوم عراق در
امتداد نوار مرزی و گلوله باران مداوم پاسگاههای مرزی گفتند . بنی صدر و نظامی های
همراهش اصلاً گزارشها را جدی نگرفتند و مدام به هم نگاه می کردند و پوزخند می زدند
. می گفتند آنها تانک واقعی نیستند ؛ ماکت تانکند.
آخر جلسه هم بنی صدر و مشاورانش گفتند: «شما اصلاً نترسید ؛ ارتش عراق
جرات نمی کند حتی گوشه چشمی به خاک ایران بیندازد». ابوشریف را مامور کردند بیاید
از نوار مرزی سرپل ذهاب بازدید کند ؛ ابوشریف را بردیم مرز با دوربین دقیق وضعیت
تجمع و آرایش 150 تانک لشکر 6 زرهی سپاه دوم عراق را نشانش دادیم . گفت آقا اینها
ماکت نیستند تمامشان تانکند . (ادامه دارد)