تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام که اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در 25 تیر 1358 با
کودتا در عراق به قدرت رسیده بود، از ابتدا از تمامی راههای ممکن برای به
زانو درآوردن انقلاب اسلامی بهره گرفت.
اخراج
هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358ش.؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضد
انقلاب حمایت از بمبگذاران و طراحی انفجارهای مکرر در خطوط راهآهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرالهای فراری حکومت پهلوی؛ انتخاب اسامی
مجعول برای شهرهای ایران در نقشهها و کتابهای درسی (عراق اهواز را
«الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و
بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید.1) و الحاق خیالی این شهرها بهقلمرو
جغرافیائی عراق؛ تحریکات و تجاوزات مکرر مرزی (دهها مورد یادداشت رسمی
اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در
تهران ارسال شده است2)؛ انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ
وتوپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛
تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترک دو کشور و ایجاد موانع از قبیل
سنگرهای بتونی، سیمهای خاردار و ... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی
صدام برای فراهم آوردن زمینه یک تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی
ایران است.
از
این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در 31 شهریور 1359، تعجب هیچ یک از
محافل سیاسی مطلع جهان را برنیانگیخت، چرا که از تمامی اقدامات یکساله
صدام، بوی جنگ به مشام میرسید.
دولتمردان
عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را
برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به کار بستند. در جبهه سیاسی
هیأتهای بسیاری را روانه کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی کردند و در
این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری
اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه نمایند. در نیمه اول دهه 1360 ش.
روزنامهها و رسانههای ارتباط جمعی امریکا و اروپا مملو از مقالات و
گزارشهایی بود که در آنها، به اهداف و نقشههای مقامات عراقی در به راه
انداختن جنگ و علت حمایت کشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در این
مقالات در توصیف اهداف جنگ به سرکوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب
اسلامی، کاستن از خطر بالقوه برای حکومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولتهای
عرب خلیج فارس از قدرت ایران و ... اشاره شده بود.
عراقیها
در خلال جنگ، تمام قوانین ومقررات بینالمللی را زیر پا گذاشتند: پیمان
الجزایر، پیمان منع کاربرد سلاحهای شیمیایی، پیمان منع حمله به اماکن
مسکونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به
ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه
دیگر از پیمانها، مقررات و قوانین معتبر بینالمللی در خلال جنگ تحمیلی از
سوی عراقیها به زیر پا گذارده شد.
بغداد
در خلال جنگ تحمیلی، از شبکههای بمب گذار درداخل کشورو در رأس آنها از
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت کرد. منافقین که در فرانسه و بعد در
عراق مستقر شدند با سکوت یا حمایت دولتهای میزبان، بسیاری از اقدامات
تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی کوچه و بازار ایران را در خلال جنگ
تحمیلی هدایت کردند. ترور مردم عامی و مسئولان نظام، در پاریس و بغداد
طراحی و برنامهریزی میشد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا در میآمد.
هفتم تیر و شهادت آیتالله بهشتی و 72 نفر از مسؤولان ایران، هشتم شهریور
وشهادت رئیس جمهور رجایی و نخستوزیر باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر
مردم عادی از قبیل کاسب، دانشآموز، روحانی و غیره از جمله اقدامات
تروریستهای داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحمیلی بود.
علاوه
بر این، ابعاد جنگ فقط در مرزها و یا در داخل شهرها به صورت ترورهای
روزمره خلاصه نمیشد، بلکه خانههای مسکونی مردم و مدارس کودکان بیدفاع در
بسیاری از شهرهای ایران آماج حملات موشکی عراقیها بود و هزاران نفر از
تلفات مردمی جنگ ناشی از همین گونه حملات بود. کشتیهای باری و نفتی که
عازم بنادر ایران بودند، در بخش عمده این 8 سال هدف حملات هوایی عراق در
خلیج فارس بودند و هواپیماهای جاسوسی ـ آواکس ـ که در عربستان مستقر بودند،
جنگندههای عراقی را در هدفگیری این کشتیها یاری میدادند.